آخرین آرزوی دلم

یک روز می رسد که در آغوش گیرمش، هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای ...

...

1395/1/22 11:31
نویسنده : زینب
151 بازدید
اشتراک گذاری

مدتیه حوصله وبلاگ نوشتن رو ندارم حتی بعضی نوشته های قبلیم هم کپیه البته حرفای دلمه. زندگی سرد و یکنواخت و بی روح ما همچنان همونجوری ادامه داره.حدود یکساله هیچ دکتری نرفتیم ولی بالاخره قبل عید شوهرمو  با هزار خواهش و التماس راضی کردم بره آزمایش بده که فقط آزمایش خون داد متاسفانه نتونست آزمایش اسپرم بده.

این روزا اگه خدا بخواد دارم آخرین روزهای بیکاری مو میگذرونم بعدش شاغل میشم و همه دغدغه ام اینه که اگه روزی بخوام آی وی اف کنم با این شغل دایمی و بدون تعطیلاتی که من خواهم داشت اصلا امکانش هست یا نه ؟

خیالم از بابت یه چیز که راحت میشه یه نگرانی دیگه میاد سراغم کاش یه معجزه بشه و طبیعی باردار شم کاش حداقل با اولین انتقال باردار بشم .  کاش ...

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامان علی آقا
23 فروردین 95 15:12
سلام زینب جان عیدت مبارک ناراحت نباش گلم حتما و به امید خدا بارداری میشی طبیعیپ
زینب
پاسخ
ان شاءالله
مریم
24 فروردین 95 19:32
سلام عزیزم خدا کریمه ان شاء الله که شاغل شدنت برات همش پر خیر و برکت باشه برات از ته دل دعا می کنم که اینقدر سر گرم کارت بشی که یه وقت متوجه بشی که مامان شدی
زینب
پاسخ
عزیزم ممنون از دعای قشنگت
سحر
30 فروردین 95 18:27
سلام عزیزم انشااله شاغل که شدی دیگه اونقدر سرگرم میشی که از بچه فراموشت میشه و انقدر به یاد بچه دار شدن غصه نمیخوری.امیدوارم طبیعی باردار بشی
سیمرغ
1 اردیبهشت 95 16:42
سلام عزیزم وب قشنگی داری انشالا به حق این ماه عزیز خدا جوابت رو بده و هر آرزویی داری برآورده کنه خوشحال میشم به منم سر بزنی و با هم تبادل لینک داشته باشیم